×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عاشقانه بخوان

× می نویسم،از روزهای بی توبودن می نویسم
×

آدرس وبلاگ من

dokhtare40gisebahar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/lovesong1365

شازده كوچولو-5

شهریار کوچولو! اینجوری بود که من کم کم از زندگی محدود و دلگیر تو سر درآوردم.تا مدت ها تنها سرگرمی تو تماشای زیبای غروب آفتاب بوده.به این نکته تازه صبح روزه چهارم بود که پی بردم؛یعنی وقتی به من گفتی:

-من غروب آفتاب را خیلی دوست دارم.برویم فرو رفتن آفتاب را تماشا کنیم...

-هوم،حالا حالاها باید صبر کنی...

-واسه چی صبر کنم؟

-صبر کنی که آفتاب غروب کند.

اول سخت حیرت کردی بعذ از خودت خنده ات گرفت و برگشتی به من گفتی:

-همه اش خیال می کنم تو اخترک خودمم!

-تو اخترک تو که به آن کوچکی است همین قدر که چند قدمی صندلی ات را جلو بکشی می توانی هر قدر که دلت خواست غروب را تما شا کنی.

-یک روز 43 بار غروب آفتاب را ثماشا کردم!

وکمی بعد گفتی:

-خودت که می دانی ... وقتی که آدم خیلی دلش گرفته باشد از تماشای غروب چه لذتی می برد.

-پس خدا می داند آن روز 43 غروبه چقدر دلت گرفته بود.

اما مسافر کوچولو جوابم را نداد.

 

یکشنبه 29 خرداد 1390 - 10:59:05 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدرس جدید


باران بهانه ای بود


باز باران


اگر فردا براي شکار پلنگ به دريا رفتم،


یخورده دیر شد


خاطرات گم شده


مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم


از تو گفتن هايم


انگار خواب هم که باشی


اتفاقش نیوفتاد


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

368730 بازدید

138 بازدید امروز

211 بازدید دیروز

1693 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements