×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عاشقانه بخوان

× می نویسم،از روزهای بی توبودن می نویسم
×

آدرس وبلاگ من

dokhtare40gisebahar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/lovesong1365

ليلي مي دانست

لیلی می دانست که مجنون نیامدنی ست. اما ماند. چشم به راه و منتظر. هزار سال.

لیلی راهها را آذین بست و دلش را چراغانی کرد. مجنون نیامد. مجنون نیامدنی ست.

خدا از پس هزار سال لیلی را می نگریست. چراغانی دلش را. چشم به راهی اش را.

خدا به مجنون می گفت نرود.مجنون حرف خدا را گوش می کرد.

خدا ثانیه ها را می شمرد. صبوری لیلی را.

عشق درخت بود. ریشه می خواست. صبوری لیلی ریشه اش شد.

خدا درخت ریشه دار را آب داد.

درخت بزرگ شد. هزار شاخه، هزاران برگ،ستبر و تنومند.

سایه اش خنکی زمین شد، مردم خنکی اش را فهمیدند، مردم زیر سایه درخت لیلی بالیدند.

لیلی چشم به راه است. درخت لیلی ریشه می کند.

خدا درخت ریشه دار را آب  می دهد.

مجنون نمی آید. مجنون هرگز نمی آید.

زیرا که مجنون نیامدنی ست. زیرا که درخت ریشه می خواهد

پنجشنبه 16 تیر 1390 - 9:12:13 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدرس جدید


باران بهانه ای بود


باز باران


اگر فردا براي شکار پلنگ به دريا رفتم،


یخورده دیر شد


خاطرات گم شده


مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم


از تو گفتن هايم


انگار خواب هم که باشی


اتفاقش نیوفتاد


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

369261 بازدید

99 بازدید امروز

151 بازدید دیروز

1924 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements